1-چندروز پیش با یکی از دوستانی که سرمایه ای دارد و تجارتی گفتگو می کردیم ایشان می گفت من از سپرده کردن پول هایم در بانک بیمناکم و چون علاقه ای به این بازی های دلار و طلا هم ندارم تمام پولم را ملک خریدم !
2-می دانم و اندکی تفکر سیستمی و سیستم داینامیک خوانده ام که بفهمم برای یک اتفاق عجیب و غریبی مثل و ضعیت سکه و ارز آوردن یک علت و آن را علت العلل دانستن بی معنی است
3-این دولت از ابتدا به منظور اصلاح نظام بانکی اقدامات مفصلی انجام داد که البته من از ریز آن بی خبرم و اساسا در تخصص من هم نیست که اظهار نظر کنم و فقط مشاهداتم را می نویسم
4-به نظر دولت می خواست برای تنبیه بانک ها و ترساندن آنها و حتی برای رتبه بندی آنها اطلاعاتی از وضعیتشان ارایه دهد و آنها را مجبور به رسیدگی به وضع و اوضاع نابسامان خودشان کند غافل از اینکه افشای این اطلاعات بیشتر از هر چیز باعث از بین رفتن اعتمادعمومی به نظام بانکی شد و امروز هیچ سرمایه داری علاقمند به سپرده گزاری در بانکها نیست
5-این سرمایه های سرگردان و پول های نجومی وارد اقتصادی شدند که غیر از مشکلات ساختاری و تاریخی امروز ناامنی ، نامیدی به آینده و صدها مشکل و مساله دیگر را با خود دارد و قابلیت جذب هیچگونه سرمایه ای را برای ساختن خودش ندارد مانند بیماری که از شدت مرض نمی تواند غذا بخورد و هرچه را که خورده بالا می آورد این پول ها هم هرچه بیشتر به اقتصاد وارد می شوند بیشتر باعث بهم خوردن حال آن می شوند
6-برهم نهی تعداد زیادی از عوامل که عامل بالا یکی از آنها بود باعث تشدید وضع موجود و سیاه تر شدن پیشرو شده است